پنجشنبه, ۱ فروردين ۱۳۹۲، ۰۴:۱۸ ب.ظ
یکسال دگر
یکسال دگرعمر گرانبار، گران رفت
بی علت و بی وفقه و بی بار ِگران رفت
تا وقفه ی بازی به هدر داد زمان را
بی وقفه نبازی تو تمامی امان را
یکبار دگر گوش به ناقوس اجل دار
این وعده تحویل زسالی به محل دار
باشد ز برای تو همه خوبی و شادی
روزی که گنه کار نباشی، به مرادی
هر روز بدان وعده تحویل دگر سال
عید است گر آید بسر آن روز بدین حال
با آرزوی سالی پر از حس حضور خدا
خودنویس تربت
- ۹۲/۰۱/۰۱
قبل تر ها رد پایتان را دیده بودم جناب تربت
اما هیچ وقت متوجه نشدم چه طور پیدایم کردید.
چقدر خوب که اینجا هست، که هستید و مینویسید.
آمدنتان دلگرمی بود برایم.
ممنونم (و این کلمه را در حد کلیشه های رایج نبینید)
قلمتان مستدام
برقرار باشید